نقدی بر مدارس طبیعت در ایران_بخش3_نادر ضرابیان

تا به حال به این موضوع توجه کرده‌اید که گیاهان “خود‌رویش” با آن جثه کوچک و ساقه لاغر و نحیف چه ریشه قوی و پر‌حجمی دارند؟!

این گیاهان که زیبایی کاملا طبیعی و ذاتی دارند و در شهرها به غلط به آن ها علف.های هرز می‌گویند، نیاز بسیار کمی به آب دارند و اصولاً از هر گونه رسیدگی و سم‌پاشی و هرس بی‌نیاز هستند و اگر هزاران بار هم ساقه آنان را از ریشه قطع کنید باز هم رشد می‌کنند و زندگی را با قدرت ادامه می‌دهند و زندگی کاملا مستقلی دارند. دلیل اصلی این است که قبل از جوانه زدن، ریشه بسیار عمیق و پر‌حجمی را به وجود می‌آورند که در بعضی از انان تا حدود سی چهل سانت عمق دارتد و تا چند متر در اطراف گیاه گسترده شده.اند. در واقع با این ترفند، گیاه پایه بسیار محکم و استواری را در خاک ایجاد می کند و در عین حال به‌تر می‌تواند آب و مواد غذایی را جذب کند.  بنابراین این گیاهان قادر به‌زندگی در سخت‌ترین شرایط ممکن هستند.

در مقابل این گیاهان طبیعی و “خود رویش” زیر گونه‌های گیاهی دیگری هستند که به صورت غیر طبیعی و دست کاری شده توسط انسان به وجود می‌آیند.

این گیاهان که از زیبایی کاملا مصنوعی و غلو‌ شده برخوردار هستند، مصرف آب بسیار زیادی دارند و به رسیدگی مداوم، هرس کردن، سم‌پاشی نیاز شدید دارند و به صورت مستقل قادر به زندگی نیستند. جالب است که این گیاهان ریشه.های بسیار کمی دارند و به راحتی از خاک خارج شده و می‌میرند. بنابراین این گیاهان قادر نیستند با شرایط سخت کنار آمده و به سرعت نابود می‌شوند.

در همایش کودک و طبیعت که در لواسان برگزار شد، سخن‌رانان محترم فرمودند کودکانی که در طبیعت بزرگ می‌شوند بسیار قوی‌تر و با هوش.تر از کودکان شهری هستند. آن چه که در مورد گیاهان عرض کردم، درک روشنی از تفاوت پرورش کودک در روستا و طبیعت و پرورش کودک در شهرها را به ما می‌دهد. در واقع زندگی در طبیعت انسان را بسیار مقاوم می‌کند. این نکته درست و مهم را ما در جامعه کوه نوردی هم شاهد هستیم. کوه نوردان روستایی ما، کوه نوردان قوی‌تر و سرسخت‌تر و با هوش‌تری هستند که با آموزش مهارت‌های فنی، چند سر و گردن از کوه نوردان شهری بالاتر قرار می‌گیرند.

مدارس طبیعت با این ایده شکل گرفتند که کودک شهری را در شرایط کودک روستایی قرار دهند تا عوامل طبیعی در پرورش ذهن او نقش موثری را ایفا کنند، با این هدف که ذهن کودک با طبیعت عجین شود و در آینده نسبت به حفظ آن کوشش کند.  کودکی که شاید در بهترین حالت، ماهانه چند ساعتی بیشتر در این مدارس پرورش نمی‌یابد، آن هم با حضور تسهیل‌گر و در شرایط کاملا امن، چه گونه می‌تواند ریشه هایش را مانند یک کودک روستایی، در خاک گسترده کند؟! این کودک که برای حضور در مدرسه طبیعت از سرویس رفت و برگشت استفاده می‌کند و در خانه بعد از یک حمام گرم و نرم، باز هم از سرویس دهی شاهانه مادر برخوردار می شود، چه‌گونه می‌تواند آن‌چه را که آموخته به فعل در‌آورد؟!

تصور من این است که کم کم مدارس طبیعت هم اضافه می‌شود به ده دوازده کلاسی که کودک با فشار خانواده مجبور است در آن‌ها شرکت کند و هزینه خانواده را افزایش دهد. بحث و نقد در مورد مدارس طبیعت بسیار است و به نظر بنده با توجه به تفکر مدیریت جامعه خیلی نباید به آن امید بست.

نادر ضرابیان

۹۶،۰۷،۱۷

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها