
ریشه های دوستی را ناگهانی باد برد
منفعت آمد مرام دوستی از یاد برد
کیفر پیوستن من با کسان، شد یک عذاب
این سر پر شور من را خنجر جلاد برد
عاقبت در یک نتیجه رازِ یاران فاش شد
هر که در این بازیِ ننگین به خاک افتاد، بُرد
در رفاقت مهر و بی مهری به هم آمیخته است
حرص، این آیین دیرین را هم از بنیاد برد
سائرم،در این مسیر بی کسی سر خوش ترم
آن که شمشیر خودش را بر دلِ شیّاد برد.
سائر
آمانج_مندمی
1403/10/01
سلام البته من شاعر نیستم ولی در بیت ۴ گمان میکنم وزن ها
ناسازگارند