انشاء شماره 2

امروز ما اردوی مدرسه داشتیم. به باغ وحش ارم رفتیم. من خیلی خوشحال بودم. پاییز بود و هوا کمی خنک بود. ما با اتوبوس مدرسه رفتیم. اتوبوس ما پر از بچه بود. همگی شاد و خندان بودیم.

در باغ وحش حیوانات زیادی دیدم. پلنگ، شیر، خرس، فیل، شترمرغ، گورخر و …

فیل با خرطومش به ما آب پاشید. من خیس شدم. ولی خیلی خوشحال بودم.

ما ناهارمان را در باغ وحش خوردیم. بعد از ناهار دوباره به دیدن حیوانات رفتیم.

بعد از ظهر هم با دوستانم به بستنی خوردن مشغول شدیم. بستنی خیلی خوشمزه بود.

پایان

ابوالقاسم کریمی

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها